خیلـﮯ سـخته پنهون کردن اشک پشت لبخند خیلـﮯ سخته!!
اینکه بغض داشته باشـﮯ
وایـن که خودتو تو هجوم تنهایـﮯ سرپا نگه داری
ودائم به خودت بگـﮯ قوی باش
ولـﮯ می دونـﮯ که قوی نیستـﮯ
و دلت اونقدر گرفته و تو سینه سنگینـﮯ میکنه
که احساس خـفـگـﮯ بهت دست میده
اونجاست که میخواهـﮯ با تمام وجودت
فریاد بزنی فریاد...!!!
اما بغض راه فریاد تو بسته
و تو همچنان سکوت مـیـکـنـﮯ ،
سکوت!!!
وسکوت!!!
وسکوت...
بـانـــو …
بغـض ها را گاهـى باید قـورت داد ،
عاشقانـه ها را از پنجـره تـُف کـرد
و درهـا را به روىِ همـه بست …
باور کــن ؛
گاهـى ” هیــچکــس ” ارزشِ دچار شـدن را نـدارد …
فکرشو بکن این همه حرف رو کیبورد باشه. . .
ولی تو نتونی اون چیزی رو که میخوای. . .
اون چیزی که ارومت میکنه. . .
اون چیزی که حرف دلته رو. . .
تایپش کنی. . .
بسلامتی حرفای دلمون که هیچکس ازش خبر نداره.
اِمشـَـب
روی حباب ایستاده ام...
نه راه برگشت دارم نه نای رفتن...
فریادهایم به گوشش نمیرسد، گوشش پرشده از هیاهوها...
چقدر غریب وبی کس شدم.
چشمانم گریه را بس کنید.
خستــــــه ام
به خواب ابـــــــــــــــــــــــــــــدی احتیاج دارم...